مردی پسر کوچکی داشت . روزی به اوگفت :پسرم امروز بیاتابه باغی ازباغ های مردم برویم واندکی میوه بچینیم .

پسرخردسال همراهش حرکت کرد . به باغی واردشدند وبه پای درختی رسیدند .

پدربه پسرگفت : همین جاباش و به اطراف بنگر تاکسی مارانبیند.

سپس خودش بردرخت رفت و مشغول چیدن میوه گردید . چند دقیقه ای که گزشت ،پسر فریادکشید: پدریک نفردارد مارا می بیند.

پدرترسان و باشتاب ازدرخت پایین آمد و پرسید: اوکه مارامی بیند کجاست؟

پسر هوشیارپاسخ داد:اوخدایی است که همه رامیبیند وبرهمه چیز آگاه است .

پدرازاین سخن فرزند خودشرمگین شد و برای همیشه ازکارزشت خود دست برداشت .

یافتن عیب درکاردیگران آسان ،

                                         امایافتن عیب برای خودمان مشکل

پشتکاروتلاش مداوم می تواند نقصان کمبود استعداد را

جبران کند و آنکه طبیعت به او استعدادی داده است به سبب نداشتن

پشتکار اغلب دربرابر کم استعدادتراز خود شکست می خورد .

به خاطرداشته باشیدشخصیت شماسرنوشت شماست.

باخدا راز ونیازکنید قدرت بیکرانی دراین کارنهفته است .

سه چیزرابه یادداشته باشید :احترام به خود ،احترام به دیگران و پزیرفتن مسولیت همه کارهایتان.

شرافتمندانه وخوب زندگی کنیدتادرزمان پیری وقتی به گزشته فکرکردید،فرصتی دوباره برای لزت بردن ازآن پیداکنید.

هرگزموفقیت راپیش ازموقع ،عیان وبیان نکنید.

وقتی کسی ازشماسوالی می پرسدکه تمایلی به پاسخ دادن آن ندارید،لبخندبزنیدو بپرسید<<چرامی خواهی بدانی؟>>